شاخص های تحلیل بنیادی:
تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) به عنوان یکی از روشهای تحلیل بازار سرمایه، بر اساس بررسی و تحلیل عوامل اقتصادی، مالی، صنعتی و شرکتی برای ارزیابی وضعیت یک شرکت و ارزش سهام آن استفاده میشود. شاخصهای تحلیل بنیادی به منظور ارزیابی سلامت مالی و عملکرد شرکت، به کار میرود. برخی از شاخصهای تحلیل بنیادی عبارتند از:
1. درآمد: درآمد شرکت از فروش کالا و خدمات را نشان میدهد و میتواند نشاندهنده رشد شرکت باشد.
درآمد یک شرکت، کل درآمد حاصل از فروش کالا و خدماتی است که شرکت در یک دوره زمانی خاص، مانند یک سال مالی، به دست میآورد. درآمد شرکت میتواند از فروش محصولات، خدمات، لایسنس ها، حقوقی که از دیگران دریافت میکند و سایر منابع درآمدزایی برآورد شود.
درآمد میتواند نشان دهنده رشد و سلامت مالی شرکت باشد. اگر درآمد شرکت در یک دوره زمانی افزایش یابد، این نشانگر افزایش فروش، همچنین افزایش تقاضای مشتریان و در نتیجه افزایش درآمد است. از طرفی، کاهش درآمد نشانگر کاهش فروش، کاهش تقاضا و مشکلات مالی در شرکت است.
درآمد به عنوان یکی از شاخصهای تحلیل بنیادی، در ارزیابی وضعیت مالی و عملکرد شرکت بسیار مهم است. با توجه به اینکه درآمد شرکت تاثیر بسیار زیادی بر سود، سود ناخالص، سود سهام و ارزش سهام دارد، این شاخص میتواند به عنوان یکی از شاخصهای مهم در تحلیل بنیادی شرکت مورد استفاده قرار گیرد.
2. سود: سود، میزان درآمدی است که بعد از کسر هزینههای مربوط به فعالیتهای شرکت، باقی میماند.
سود در تحلیل بنیادی به معنای درآمد خالص یک شرکت است که بعد از کسر تمامی هزینههای مربوط به فعالیتهای شرکت، باقی میماند. این هزینهها شامل هزینههای اداری، هزینههای تولید، هزینههای نگهداری و سایر هزینههای مرتبط با فعالیتهای شرکت است.
بدین ترتیب، سود نشاندهنده میزان درآمد خالص است که شرکت بعد از کسر تمامی هزینههای مربوط به فعالیتهای خود، برای خود باقی میگذارد. اگر سود شرکت مثبت باشد، نشاندهنده این است که شرکت در یک دوره زمانی خاص، موفق به کسب درآمد بیشتر از هزینههای خود شده است. این نشانگر سلامت مالی و عملکرد موفق شرکت است.
از طرف دیگر، اگر سود شرکت منفی باشد، این نشانگر این است که هزینههای شرکت بیشتر از درآمد حاصل از فعالیتهای آن در یک دوره زمانی بوده است. این میتواند به معنای تلفات مالی شرکت باشد.
سود به عنوان یکی از شاخصهای تحلیل بنیادی، در ارزیابی وضعیت مالی و عملکرد شرکت بسیار مهم است. سود همچنین تاثیر بسیار زیادی بر سایر شاخصهای مالی شرکت، مانند سود ناخالص، سود سهام و ارزش سهام دارد. بنابراین، برای سرمایهگذاران و تحلیلگران بازار سرمایه، میزان سود شرکت در یک دوره زمانی خاص، بسیار مهم است و میتواند در تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری در شرکت مورد نظر مفید باشد.
3. سود ناخالص: سود ناخالص، میزان درآمدی است که بعد از احتساب هزینههای تولید و عوامل دیگر، باقی میماند.
سود ناخالص در تحلیل بنیادی به معنای درآمد خالصی است که یک شرکت بدست میآورد، بعد از کسر هزینههای مربوط به تولید و فروش محصولات و خدمات خود، اما قبل از کسر هزینههای مربوط به سایر عوامل مانند احتساب هزینههای مالی و مالیاتی، هزینههای سرمایهای و سایر هزینههای نامشخص.
به عبارت دیگر، سود ناخالص شامل تمامی درآمدهای حاصل از فعالیتهای شرکت، مانند درآمد حاصل از فروش محصولات و خدمات، کاهش یافته برای موجودی کالا، تغییرات ارزش وسایل دارایی و تعهدات شرکت و هزینههای تولید کالاها و خدمات مورد نیاز برای تولید آنها است.
سود ناخالص میتواند نشان دهنده کارایی و سودآوری شرکت در فعالیتهای خود باشد. اگر سود ناخالص شرکت بالا باشد، نشان دهنده این است که شرکت با رانده شدن فعالیتهای خود، به درآمد بیشتری دست یافته است. اما، اگر سود ناخالص شرکت کم باشد، این نشانگر این است که هزینههای شرکت بیشتر از درآمد حاصل از فعالیتهای آن در یک دوره زمانی بوده است.
سود ناخالص به عنوان یکی از شاخصهای تحلیل بنیادی، در ارزیابی وضعیت مالی و عملکرد شرکت بسیار مهم است. سود ناخالص همچنین تاثیر بسیار زیادی بر سایر شاخصهای مالی شرکت، مانند سود، سود سهام و ارزش سهام دارد. بنابراین، برای سرمایهگذاران و تحلیلگران بازار سرمایه، میزان سود ناخالص شرکت در یک دوره زمانی خاص، بسیار مهم است و میتواند در تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری در شرکت مورد نظر مفید باشد.
4. داراییهای ثابت: داراییهای ثابت، اموال و تجهیزاتی هستند که برای تولید کالاها و خدمات شرکت استفاده میشود.
داراییهای ثابت در تحلیل بنیادی به داراییهایی اطلاق میشود که برای تولید کالاها و خدمات به صورت مستقل، بدون فروش و یا رهن و اجاره، به کار گرفته شدهاند و به مدت طولانی در شرکت باقی میمانند. این داراییها شامل ماشینآلات، تجهیزات، ساختمانها، زمینها و دیگر داراییهایی هستند که شرکت برای انجام فعالیتهای خود مورد استفاده قرار میدهد.
داراییهای ثابت معمولا به صورت طبیعی خریداری و یا ساخته میشوند و به مدت طولانی در شرکت باقی میمانند. این داراییها میتوانند به عنوان منابعی برای تولید کالاها و خدمات شرکت و نیز برای ایجاد ارزش برای سهامداران استفاده شوند.
معمولا ارزش داراییهای ثابت با استفاده از روشهای مختلفی مانند روش هزینه، روش بازار و روش درآمد تخمین زده میشود. ارزش داراییهای ثابت معمولا به صورت دفتری در دفاتر شرکت ثبت میشود و به صورت دورهای برای ارزیابی وضعیت مالی شرکت استفاده میشود.
در تحلیل بنیادی، داراییهای ثابت به عنوان یکی از شاخصهای مهم در ارزیابی وضعیت مالی و عملکرد شرکت بسیار مهم هستند. در واقع، داراییهای ثابت نشان دهنده سرمایهگذاریهای شرکت در زمینه تجهیزات و داراییهای دیگری هستند که برای تولید کالاها و خدمات شرکت به کار گرفته میشوند. از این رو، برای سرمایهگذاران و تحلیلگران بازار سرمایه، داراییهای ثابت در تحلیل بنیادی شرکت بسیار مهم هستند و میتوانند در تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری در شرکت مورد نظر مفید باشند.
5. بدهی: بدهی، میزان پرداختهایی است که شرکت باید به دیگران انجام دهد، مانند وامها و بدهیهای مالی.
بدهی در تحلیل بنیادی به مجموع تعهدات مالی شرکت نسبت به افراد و سازمانها دیگر مانند بانکها، تأمینکنندگان، سهامداران و دیگر شرکای تجاری اشاره دارد. بدهی شرکت شامل تمامی مبالغی است که شرکت به دیگران بدهکار است و باید در آینده به آنها بازپرداخت کند.
بدهی معمولا به دو دسته تقسیم میشود: بدهی کوتاه مدت و بدهی بلند مدت. بدهی کوتاه مدت شامل تعهداتی است که در یک دوره زمانی کمتر از یک سال بازپرداخت میشوند، مانند وامهای بانکی، قرضهای تجاری و تعهدات پرداخت نشده به تأمینکنندگان. بدهی بلند مدت شامل تعهداتی است که در یک دوره زمانی بیشتر از یک سال بازپرداخت میشوند، مانند وامهای بلند مدت، صندوقهای بازنشستگی و تعهدات قرضالحسنه.
بدهی به عنوان یکی از شاخصهای مهم در تحلیل بنیادی شرکت، برای ارزیابی وضعیت مالی و عملکرد شرکت بسیار مهم است. اگر بدهی شرکت زیاد باشد، این نشانگر این است که شرکت برای پرداخت تعهدات خود به دیگران نیاز به پول دارد و این ممکن است منجر به ایجاد مشکلات مالی برای شرکت شود. به علاوه، اگر بدهی شرکت به نسبت سود شرکت بسیار بالا باشد، این نشانگر این است که شرکت ممکن است دچار مشکلاتی در بازپرداخت تعهدات خود شود.
به طور کلی، برای سرمایهگذاران و تحلیلگران بازار سرمایه، میزان بدهی شرکت در تحلیل بنیادی بسیار مهم است و میتواند در تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری در شرکت مورد نظر مفید باشد.
6. سهام: سهامها، قسمتی از شرکت هستند که مالکان آن به طور مشترک آن را متقسم میکنند.
سهام یا به انگلیسی Stock، به عنوان یکی از ابزارهای سرمایهگذاری در بازار سرمایه شناخته میشود. سهام به معنای قسمتی از سرمایه یک شرکت است که به صورت عمومی برای فروش در بازار سرمایه عرضه میشود. با خرید سهام، سرمایهگذاران به عنوان سهامداران شرکت به سود و زیان شرکت شرکت دارند و قابلیت شرکت در تصمیمگیریهای شرکت را نیز دارند.
سهامها به دو دسته تقسیم میشوند: سهام عادی و سهام اولویتی. سهام عادی به عنوان قسمتی از سرمایه شرکت به فروش میرسند و سود و زیان شرکت به صورت متناسب با میزان سهامداری در شرکت بین سهامداران تقسیم میشود. سهام اولویتی نیز به عنوان یک نوع سهام ویژه، که در برخی شرکتهای حقوقی عرضه میشود، شناخته میشود. در این نوع سهام، سود سهامداران اولویتی بیشتر از سود سهامداران عادی است و در مواقع ورشکستگی شرکت، سهامداران اولویتی در پرداخت بدهیهای شرکت اولویت دارند.
با خرید سهام، سرمایهگذاران به عنوان سهامداران به سود و زیان شرکت شرکت دارند و قابلیت شرکت در تصمیمگیریهای شرکت را نیز دارند. همچنین، بازار سهام به عنوان یکی از ابزارهای مهم سرمایهگذاری در بازار سرمایه شناخته میشود و سرمایهگذاران میتوانند با خرید و فروش سهام، سود خود را افزایش دهند. همچنین، با توجه به نوع شرکت و عملکرد آن، قیمت سهامها نیز در بازار سرمایه تغییر میکند و این به سرمایهگذاران امکان میدهد تا با تحلیل وضعیت شرکت، تصمیمگیری مناسب برای خرید و فروش سهام بگیرند.
7. ریسک: ریسک، میزان احتمال خطا و عدم پیشبینی میزان بازدهی سرمایهگذاری در شرکت است.
ریسک به معنای میزان عدم قطعیت درباره نتایج یک تصمیم یا عملیات است و به عنوان یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده در تصمیمگیریهای سرمایهگذاری شناخته میشود. ریسک، شامل احتمال وقوع خطر و میزان ضرر ناشی از آن است. هر تصمیمی که در مورد سرمایهگذاری گرفته میشود، با میزانی از ریسک همراه است که باید به شکل مناسب در نظر گرفته شود.
ریسک های مختلف در سرمایهگذاری وجود دارد که شامل:
1. ریسک بازار: این نوع ریسک به معنای تغییرات قیمتهای سرمایهگذاری در بازار سرمایه است. این تغییرات ممکن است به دلیل تغییرات در شرایط اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فناوری رخ دهند.
2. ریسک اعتباری: این نوع ریسک به معنای احتمال عدم پرداخت بدهیهای موجود به شرکت یا سازمان است.
3. ریسک نقدینگی: این نوع ریسک به معنای عدم توانایی در تبدیل داراییهای سرمایهگذاری به پول نقد است.
4. ریسک قانونی: این نوع ریسک به معنای احتمال وقوع خسارت به دلیل تخلف از قوانین و مقررات قانونی است.
5. ریسک سیاسی: این نوع ریسک به معنای تغییرات در شرایط سیاسی و اجتماعی است که ممکن است باعث تغییر در شرایط بازار سرمایه شود.
مدیریت ریسک به معنای کاهش و کنترل ریسکهای مختلف در سرمایهگذاری است. برای مدیریت ریسک، سرمایهگذاران باید با تحلیل وضعیت بازار سرمایه، تحلیل مالی شرکتها و اقتصادی کشورها، تحلیل رقبا و بررسی پتانسیل رشد شرکتها و سایر عوامل مرتبط، تصمیمگیریهای مناسب را برای سرمایهگذاری بگیرند. همچنین، استفاده از ابزارهای مختلفی مانند بیمه، سرمایهگذاری در صندوقهای سرمایهگذاری، تنوع در سبد سرمایهگذاری و مدیریت ریسک در سطح سرمایهگذاری، به کاهش ریسکهای مختلف در سرمایهگذاری کمک میکند.
8. نرخ تورم: نرخ تورم، نشاندهنده افزایش قیمت کالاها و خدمات در بازار است.
نرخ تورم به عنوان یکی از شاخصهای اقتصادی، به نرخی گفته میشود که نشان دهنده تغییر در قیمتها و ارزش پول است. به عبارت دیگر، نرخ تورم به میزان تغییر میانگین قیمتها در یک بازه زمانی خاص نسبت به یک بازه زمانی دیگر (معمولاً سال گذشته) اشاره دارد.
نرخ تورم به دو صورت مختلف محاسبه میشود: نرخ تورم مصرف کنندگان و نرخ تورم تولید کنندگان. نرخ تورم مصرف کنندگان، شامل قیمتهای کالاها و خدماتی است که مصرف کنندگان مستقیماً با آنها روبرو هستند، مانند خوراکیها، لباس و مسکن. نرخ تورم تولید کنندگان به عنوان یک شاخص اقتصادی دیگر، شامل قیمتهای مواد اولیه و خدماتی است که تولید کنندگان برای تولید کالاها و خدمات مورد استفاده خود دارند.
نرخ تورم ممکن است به دلیل عوامل مختلفی از جمله تقاضا و عرضه، افزایش هزینههای تولید، تغییرات قیمت نفت و ارزش پول ملی و خارجی تغییر کند. نرخ تورم در صورت افزایش میتواند تأثیرات منفی بر اقتصاد کشور داشته باشد، برای مثال باعث کاهش قدرت خرید مردم، کاهش سرمایهگذاری، کاهش اعتماد به بانکها و نهادهای مالی شود. برای مقابله با نرخ تورم، بانکهای مرکزی ممکن است برای کاهش تورم، نرخ بهره بانکی را افزایش دهند، ارزش پول ملی را کاهش دهند، یا تحریمهای صادراتی و وارداتی را ایجاد کنند.
9. رشد بازار: رشد بازار، نشاندهنده افزایش مقدار سرمایهگذاری در بازار است.
رشد بازار به معنای افزایش ارزش بازار سرمایه و سهام شرکتها است. در واقع، رشد بازار نشاندهنده افزایش قیمت سهام و ارزش بازار سرمایه به طور کلی است. رشد بازار میتواند نشان دهنده افزایش اعتماد سرمایهگذاران به بازار سرمایه و بهبود شرایط اقتصادی در کل کشور باشد.
رشد بازار معمولاً به دو نوع تقسیم میشود: رشد بازار قیمت و رشد بازار بهرهوری. رشد بازار قیمت، به معنای افزایش قیمت سهام شرکتها است، در حالی که رشد بازار بهرهوری به معنای افزایش سودآوری شرکتها و بهرهوری بهتر از منابع و داراییهای آنها است.
رشد بازار بسیار مهم است چرا که باعث افزایش سرمایهگذاری در شرکتها میشود و بهبود شرایط اقتصادی را به دنبال دارد. با افزایش رشد بازار، سرمایهگذاران بیشتر به بازار سرمایه جذب میشوند و ارزش سهام شرکتها افزایش مییابد. همچنین، رشد بازار همچنین میتواند تأثیر مثبتی بر روی اقتصاد کلی کشور داشته باشد، از جمله افزایش شغلها، کاهش نرخ بیکاری، افزایش تولید و بیشتر شدن درآمد ملی.
اما باید توجه داشت که رشد بازار نمیتواند همیشه در حال افزایش باشد و در برخی مواقع ممکن است کاهش یابد. به همین دلیل، سرمایهگذاران باید به دقت تحلیل کنند که آیا رشد بازار به دلیل بهبود شرایط اقتصادی و بهرهوری شرکتها است یا به دلیل بحرانی که ممکن است در بازار سرمایه وجود داشته باشد. همچنین، سرمایهگذاران باید به دقت سهام خود را انتخاب کنند تا به موقع از افزایش یا کاهش قیمت سهام بهرهمند شوند.
10. سود سهام: سود سهام، مقدار سودی است که به صاحبان سهام شرکت پرداخت میشود.
سود سهام به میزان بازدهی سرمایهگذاری در سهام شرکتها اشاره دارد. در واقع، سود سهام نشان دهنده سود یا زیانی است که سرمایهگذاران با سرمایهگذاری در سهام شرکتها کسب میکنند.
سود سهام معمولاً به دو صورت تقسیم میشود: سود سهام دیده نشده و سود سهام دیده شده. سود سهام دیده نشده، به معنای سود یا زیانی است که سرمایهگذاران با نگهداری سهام در دست دارند، اما هنوز آن سهم را فروخته نیستند. سود سهام دیده شده، به معنای سود یا زیانی است که سرمایهگذار با فروش سهام خود در بازار سرمایه کسب میکند.
برای محاسبه سود سهام، سود سالانه شرکت به تعداد سهام شرکت تقسیم میشود. به عنوان مثال، اگر سود سالانه شرکت ۱۰۰ میلیون دلار باشد و تعداد سهام شرکت ۱۰ میلیون باشد، هر سهم ۱۰ دلار سود خواهد داشت.
سود سهام میتواند به عنوان یکی از شاخصهای مهم ارزیابی عملکرد سهام و شرکتها مورد استفاده قرار گیرد. سود سهام بالا نشان دهنده کسب سود بیشتر توسط شرکت و بالا رفتن ارزش سهام است و معمولاً باعث افزایش قیمت سهام میشود. به همین دلیل، سرمایهگذاران معمولاً به دنبال شرکتهایی با سود سهام بالا هستند تا با سرمایهگذاری در آنها، سود بیشتری به دست آورند.
اما باید توجه داشت که سود سهام تنها یکی از عواملی است که بر روی قیمت سهام تأثیر میگذارد و بسیاری از عوامل دیگر نیز بر روی قیمت سهام تأثیر دارند. همچنین، سود سهام ممکن است به دلیل عواملی مانند تغییرات در بازار سرمایه یا شرایط اقتصادی کلی کاهش یابد، بنابراین سرمایهگذاران باید به دقت تحلیل کنند که آیا سود سهام در آینده به دلیل بهبود شرایط اقتصادی و عملکرد شرکتها افزایش خواهد یافت یا خیر.